خصوصيات اخلاقي امام سجاد
ايمان امام سجاد عليه السلام
اميرالمؤمنين عليه السلام در دعاي صباح ميگويد: «يا من دلّ علي ذاته بذاته؛ اي كسي كه برهان وجود خود هستي.»
حضرت سجاد نيز در دعاي ابوحمزه ثمالي ميگويد: «بك عرفتك و انت دللتني عليك و عويتني اليك و لولا انت لم أدر ما انت؛ تو را به خودت شناختم و تو دلالت نمودي مرا بر خودت و دعوت نمودي به خودت و اگر نبودي، ترا نميشناختم.»
اينگونه كلمات منتهاي ايمان را ميرساند و اين همان ايمان شهودي است كه اميرالمؤمنين ميفرمايد: «لو كشفت لي الغطاء ما ازددت يقينا؛ اگر بر فرض محال ممكن بود خدا را با اين چشم ظاهري ديد و ميديدم بر يقين من كه الآن به ذات مقدس حق دارم چيزي افزوده نميشد.»
علم امام سجاد عليه السلام
اگر امام علي عليه السلام ميگويد: «از من بپرسيد هر چه ميخواهيد كه به خدا قسم تمام وقايع را تا روز قيامت ميدانم، حضرت سجاد نيز ميگويد: «اگر نميترسيدم كه مردم در حق ما غلوّ كنند، وقايع را تا روز قيامت ميگفتم.»
تقواي امام سجاد عليه السلام
حضرت علي عليه السلام ميفرمود: «و الله لو اعطيت الاقاليم السبعة و ما تحت افلاكها علي ان اعصي في نملة اسلبها جلب شعيرة ما فعلت؛ به خدا قسم اگر تمام عالم هستي را به من دهند كه به مورچهاي ظلم كنم و بيجهت پوست جوي را از دهان آن بگيرم، اين كار را نميكنم.»
امام زين العابدين نيز ميفرمود:
تعصي الاله و انت تظهر حبّه هذا لعمري في الفعال بديع
لو كنت تظهر حبه لأطعته ان المحب لمن يحب مطيع
«خداوند را معصيت ميكني و ادعا ميكني كه او را دوست داري. به جان من اين ادعا از عجايب امور است. اگر براستي خدا را دوست داشتي او را اطاعت ميكردي، زيرا محّب هميشه مطيع محبوب است.»
در اين اشعار نيز امام سجاد عليه السلام ميگويد محال است كه خداوند را معصيت كنم، زيرا او را دوست دارم.
عبادت امام سجاد عليه السلام
درباره اميرالمؤمنين گفته شده است كه روزها به ايجاد باغ و قنات براي فقرا و محتاجين مشغول بود، و تا به صبح عبادت ميكرد. حضرت سجاد نيز چنين بود چه بسيار باغها و قنوات كه به دست ايشان براي ديگران آباد يا ايجاد شد. عبادت و سجده او به حدي بود كه به زين العابدين و سجاد ملقب شد.
از رسول اكرم صلي الله عليه و آله روايت شده كه روز قيامت خطاب ميشود: «كجا است زين العابدين؟» و ميبينم كه فرزندم علي بن الحسين جواب ميدهد و ميآيد.
از امام باقر عليه السلام روايت شده كه: «پدرم را ميديدم كه از كثرت عبادت پاهاي او ورم كرده، و صورت او زرد، و گونههاي او مجروح، و محل سجده او پينه بسته بود.»
سخاوت، فتوت و رأفت امام سجاد عليه السلام
در تاريخ آمده است يكي از كارهاي اميرالمؤمنين عليه السلام اداره كردن فقرا به طور مخفيانه بوده است. اميرالمؤمنين شبها خوراك، پوشاك و هيزم به خانه بينوايان ميبرد، و آن بينوايان حتي نميدانستند كه چه كسي آنها را اداره ميكند. همچنين ميان مورخين مشهور است كه امام سجاد عليه السلام چنين بوده است.
راوي ميگويد: در محضر امام صادق عليه السلام بوديم كه از مناقب حضرت علي عليه السلام صحبت شد و گفته شد هيچ كس قدرت عمل اميرالمؤمنين را ندارد و شباهت هيچ كس به اميرالمؤمنين، بيشتر از علي بن الحسين عليهماالسلام نبوده است كه صد خانواده را اداره ميكرد. شبها گاهي هزار ركعت نماز ميخواند.»
از طريق اهل تسنن روايت شده است كه چون امام سجاد عليه السلام شهيد گشت روشن شد كه آن حضرت صد خانواده را به طور مخفي اداره ميكرده است.
زهد امام سجاد عليه السلام
چنانچه حضرت علي عليه السلام زاهد به تمام معني بوده است و دلبستگي به مالي و به كسي جز به خداي متعال نداشته است. امام سجاد عليه السلام نيز همچنين بوده است. لذا به اصحاب خود سفارش ميفرمود: اصحابي، اخواني، عليكم بدار الآخرة و لا اوصيكم بدار الدنيا فانكم عليها و بها متمسكون اما بلغكم ان عيسي عليه السلام قال للحواريين. الدنيا قنطرة فاعبروها ولا تعمروها. و قال: من يبني علي موج البحر داراً؟ تلكم الدار الدنيا و لا تتخذوها قراراً.
«اي ياران من، برادران من، مواظب خانه آخرت باشيد من سفارش دنيا را به شما نميكنم زيرا شما بر آن حريص هستيد و به آن چنگ زدهايد. آيا نشنيدهايد كه حضرت عيسي به حواريون ميگفت: دنيا پل است، از روي آن بگذريد و به تعميرش نپردازيد! چه كسي روي موج آب، خانه ميسازد؟ موج دريا اين دنيا است، به آن دلبستگي نداشته باشيد.»
شجاعت اميرالمؤمنين عليه السلام
شجاعت امام علي عليه السلام زبانزد خاص و عام است. و اگر گفتار امام سجاد عليه السلام را در مجلس ابن زياد و در مجلس يزيد و مخصوصاً خطبه آن بزرگوار را در مسجد شام در نظر بگيريم شجاعت اين بزرگوار نيز بر ما روشن ميشود.
اميرالمؤمنين شجاعت خود را در ميدان براي افرادي مثل عمرو بن عبدود و مرحب خيبري به كار ميبرد و فرزند گرامي او امام سجاد، شجاعت را در مجلس ابن زياد و مجلس يزيد و روي منبر در مسجد شام به كار برده است.
سياست امام سجاد عليه السلام
اميرالمؤمنين به اقرار همه مورخين از سنّي و شيعه پاسدار اسلام بود و رأي و تدبير او فوق العاده مفيد بود، چنانكه عمر بيشتر از هفتاد مورد گفته است: لولا علي لَهَكَ عمر، يعني: «اگر علي نبود عمر هلاك شده بود.»
امام سجاد عليه السلام در مدت سي و پنج سال پاسدار شيعه بود. مورخين معتقدند كه تدبير امام سجاد عليه السلام، مدينه را و بسياري از شيعيان را از دست كساني چون يزيد و عبدالملك مروان نجات داد.
حلم (بردباري) امام سجاد عليه السلام
درباره اميرالمؤمنين گفتاري نقل شده و ايشان فرمودند: «از كنار آدم بيخردي گذشتم كه به من بد ميگفت. از او صرفنظر كردم گويي كه او حرفي نزده است.» درباره امام سجاد نيز گفتاري نقل شده است و ايشان فرمودند: «از كنار كسي گذشتم كه به من بد ميگفت. به او گفتم كه اگر راست ميگويي خداوند متعال مرا رحمت كند، و اگر دروغ ميگويي خدا تو را بيامرزد!»
تواضع امام سجاد عليه السلام
حضرت علي عليه السلام با فقرا مينشست، با آنان غذا ميخورد، از آنان دلجويي ميكرد، به آنان لطف داشت و پناه آنان بود، براي آنان كار ميكرد و از آنان پذيرايي مينمود، و درباره آنان به ديگران سفارش ميكرد.
تاريخ نويسان اقرار دارند كه امام سجاد عليه السلام، دوست داشت فقيران، يتيمان و بينوايان سر سفرهاش باشند و با آنها بنشيند، غذا براي آنها آماده كند و حتي غذا در دهن آنان بنهد.
فصاحت و بلاغت در كلام امام سجاد عليه السلام
فصاحت به معني خوب سخن گفتن، مجاز، كنايه، لطايف و مثالها را به كار بردن است. و بلاغت، سخن خوب گفتن، بجا سخن گفتن، از طول كلام بي فايده پرهيز داشتن است. فصاحت و بلاغت اميرالمؤمنين مورد اقرار همه است آن چنانكه درباره نهج البلاغه گفته شده:
دون كلام الخالق و فوق كلام المخلوق؛ پايينتر از كلام خالق و بالاتر از كلام مخلوق است.»
امام سجاد عليه السلام صحيفه كامله سجاديه را به جهان عرضه داشت. صحيفهاي كه مثل آن نيامده و نخواهد آمد. صحيفهاي كه در ضمن دعا، معارف اسلام، سياست اسلام، اخلاق اسلام، اجتماعيات اسلام، حقانيت شيعه، حقانيت اهلبيت، انتقاد از ظلم و ظالم، سفارش به حق و حقيقت، و بالاخره يك دوره معارف اسلامي را آموزش ميدهد. صحيفهاي كه محققين اسم آن را «اخت القرآن»، «انجيل اهلبيت»، «زبور آل محمد» نهادهاند. صحيفهاي كه ابلهي با فصاحت ادعا كرد كه ميتواند چون آن بياورد چون قلم به دست گرفت، نتوانست، دق كرد و مُرد.
جهاد امام سجاد عليه السلام
حضرت علي عليه السلام بزرگترين مجاهد اسلام است كه توانست اسلام را از دست كفار و مشركين نجات دهد. ولي فرزندش امام سجاد عليه السلام گرچه در كربلا كشته نشد اما وجودش، بقايش و اسارتش عامل بقاي اسلام بوده است. قيام ابي عبدالله الحسين عليه السلام درختي بود كه در كربلا كاشته شد و آبياري و به ثمر رساندن و نگاهداري از آن به دست امام سجاد عليه السلام به دست زينب كبري انجام گرفت.
تدبير امام سجاد عليه السلام در اسارت، گريههاي امام سجاد در مدينه، نوحه خواني و روضه خوانيهاي آن حضرت در مدت سي و پنج سال سخنرانيش، به موقع جهادي بود فوق العاده مفيد و ثمربخش كه تحليل سياسي تاريخ، اين مطالب را نشان ميدهد.
عفو و جوانمردي امام سجاد عليه السلام
اگر تاريخ درباره اميرالمؤمنين عليه السلام ميگويد كه چگونه از ابن ملجم مواظبت كرد و هنگامي كه ظرف شيري را براي حضرت ميآوردند نيمي را ميخورد و نيم ديگر را براي او ميفرستاد، و درباره او وصيّت و سفارش فراوان نمود، درباره امام سجاد نيز منقول است كه: فرماندار مدينه كه دل امام سجاد را خون كرده بود، از طرف عبدالملك مروان معزول شد و امر شد كه او را به درختي ببندند و مردم بيايند و به او توهين كنند. امام سجاد عليه السلام اصحاب خود را خواست و سفارش فرمود كه مبادا به او توهين شود! امام سجاد نزد او رفت و او را دلداري داد و نزد عبدالملك مروان وساطت او را كرد كه از اين خواري نجات يابد.
آن فرماندار معزول ميگفت از علي بن الحسين و يارانش ترس دارم زيرا به آنها ظلم بسيار كردم.
ابهت و شخصيت امام سجاد عليه السلام
درباره حضرت علي عليه السلام گفته شده كه بسيار متواضع بود، ولي بزرگي شخصيت آن بزرگوار ميان همه محفوظ بود. همچنين است فرزند عزيزش امام سجاد عليه السلام.
در تاريخ ضبط است كه هشام بن عبدالملك به حج آمده بود و كثرت جمعيت مانع شد كه حجرالاسود را استلام كند. پس در گوشهاي براي او فرشي انداخته و نشسته بود كه امام سجاد عليه السلام وارد طواف شد و وقتي به حجرالاسود رسيد، مردم كنار رفتند و حضرت مكرّر استلام نمود. هشام فوق العاده ناراحت شد. يكي از اطرافيان پرسيد: اين مرد كيست كه مردم چنين به او احترام دارند؟ هشام تجاهل كرد و گفت نميدانم. فرزدق آنجا بود، في البداهه قصيده مفصلي درباره امام سجاد عليه السلام سرود. ما چند بيت از آن قصيده را ميآوريم: تمام قصيده در مناقب ابن شهر آشوب موجود است:
هذا الذي تعرف البطحاء و طاته و البيت يعرفه و الحل و الحرم
ما قال لاقط الا في تشهده لولا التشهد كانت لانه نعم
يغضي حياء و يغضي من مهابته فما يكلم الا حين يبتسم
من معشر حبهم دين و بغضهم كفر و قربهم منجي و مقتصم
مقدم بعد ذكر الله ذكرهم في كل فرض و مختوم به الكلم
«اين مردي است كه حجاز، خانه خدا، حل، حرم او را ميشناسند. نه، در كلامش نيست ـ حاجت سائل را هميشه برآورده ميكند جز در تشهد ـ كه لا اله الا الله ميگويد. و اگر تشهد در نماز نبود، نه او، هميشه آري بود: هنگام برخورد با مردمان چشمها را فرو ميبندد براي آن كه حيا دارد، و ديگران چشم فرو ميبندد به جهت ابهتي كه او دارد. و سخن با او نميگويند مگر كه آن بزرگوار تبسّم كند. روز قيامت حبّ آنها دين است و بغض آنها كفر است و قرب و نزديكي به آنان پناه و نجات انسانها است. در نمازها ياد آنها و اسم آنها مقدم بر هر چيزي است بعد از اسم خداي متعال. و نمازها به اسم آنان تمام ميشود ـ يعني در نماز بعد از اسم خدا در اقامه، اسم اهلبيت است و آخر مطلب كه در تشهد آخر گفته ميشود باز اسم اهلبيت است. گفته شده كه فرزدق به اين اشعار آمرزيده شده است و به گفته جامي اگر اهل عالم به اين اشعار آمرزيده شوند جا دارد.
